محل تبلیغات شما
بعداز ظهر شنبه ها را دوست دارم. با اینکه اکثر مواقع کلی کار می ریزد روی سرم به طوری که نمی دانم کدامشان را اول انجام دهم، اما می نشینم پای موضوعات تازه ی انشای آن هفته و جای یک صفحه برای هرکدامشان ده صفحه می نویسم. آنقدر که سر انگشتانم بی حس می شوند و وقتی به خودم می آیم هوا هم تاریک شده و آنقدر خسته ام که دیگر نمی توانم مشق های مدرسه ام را بنویسم. و با اینکه قرار است فردا برای هر زنگ یک صفر کله گنده نصیبم شود، اما همیشه شنبه ها با لبخند می خوابم. خواب های رنگارنگم تمامی ندارند و تنها دلشوره ای که دارم این است که نکند توی انشایم چیزی را جا انداخته باشم یا نکند جمله ای آنقدر قشنگ نباشد که به دل معلمم ننشیند. از همین بی قراری های بی مورد. ولی حتی اگر هم دلشوره هایم باعث شوند هر کدام از جمله ها را هزاران بار ویرایش کنم، آن لبخند، روی لبم، هنوز به پررنگی ثانیه ی اولش به چشم می خورد.

اهمیت بی حد و مرز نام ها

از همین دلخوشی ها لطفا...!

قول می دهم. قول مردانه...

ها ,بی ,آنقدر ,های ,نکند ,ظهر ,شنبه ها ,بعداز ظهر ,ها را ,با اینکه ,ظهر شنبه

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Frances's collection الکتروتولز - electrotools هفت آسمان عشق وبلاگ مشاوره آفتاب زندگی ( سعید آوری/کرج) joueconringmac محسن یعقوبی pudymecor aresatca نازنوروز مهرگانی Kenneth's collection